سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فریاد بی صدا


86/1/10 ::  11:1 صبح

در پایان شب

من هم ان روز ها را پشت سر گذا شته ام

روز های الزام و باید ها را

روز های زندگی دو گانه

در خانه به گونه ای بودن وبیرون از خانه

تظاهر به انچه دیگران می پسندند

امروز اگر خسته ام

امروز اگر تحمل کوچکترین ناملا یمتی را ندارم

این تحفه شاید یادگار ان روز ها باشد

ولی می دانم هر شبی را پایا نی هست.

نگا هم کرده

در نگاهش قصه ی عشق دیدم

نگاهم کرده

در نگاهش وعده ی پرواز دیدم

نگاهم کرده

درنگا هش هزاران راز دیدم

نگاهم کرده

درنگاهش سخنی از عشق دیدم

نگاهم کرده

درنگاهش گم شدم و بدو پیوستم

اما بعدها فهمیدم که

فقط نگاهم کرده!!!

فقط نگاهم کرده؟؟؟

نظربدهید.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


نویسنده : فرحناز

85/12/22 ::  6:51 عصر

به سراغ من اگر می آئید

نرم و آهسته بیایید

مبادا که ترک بر دارد

چینی نازک تنهایی من


نویسنده : فرحناز

85/12/22 ::  6:51 عصر

کس در زندگی دو بار می میردیک بار ان وقتی که می ترسد معشوقه زیبایش را از دست می دهد ودیگربا ر وقتی که زندگی را برای همیشه وداع کند.

شبحی چند شب است افت جانم شده است

اول اسم کسی ورد زبانم شده است

در من انگار کسی در پی افکار من است

یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است

ای بی رنگ تر از اینه یک لحظه بایست

راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟!

حتم دارم که تویی این شبح اینه پوش

عاشقی جرم قشنگی است به انکار مکوش

 

 

درزمانی که

وفا

قصه برف به تابستان است

صداقت

گل نا یابی است ودر اینه

چشمان شقا یق ها عا بر ظا لم و بی عاطفه

غم

جاریست

به چه کسی باید گفت که:

باتو خوشبخترین انسانم

طبیب من به بالینم بیا دیوانه ام امشب

سرا پا اتشم بازا ویک دم اتشم بنشان

بیا شمع شبستا نم که من پروانه ام امشب

که خاکستر شود از سوز جن کا شا نه ام امشب

 

اگر بستی تو عهدی با کسی ای دل

ز اجرایش مشو یک لحظه غا فل

به هر عهدی که می بندی وفا کن

مکن در باره ان فکر باطل

به سرنوشت بیاندیش که چگو نه تصویرگر جدایی هاست زیبا رویان همه بی وفایند من مرگ را زیسته ام با اوازی غمناک.

کاش می دانستم در انسوی نگا هت چه رازی نهفته است کاش می توا نستم بی پروا راز نهفته در سکوت رابرایت اشکار کنم واواز تنهاییمان رابه گوش تمام رهگذران تقدیربرسانم کاش می دانستی که در نبود تو چگونه به اغوش سرد اندوه پناه بردم فقط برای یکبار قدم به گلستان خیالم بگذار.

رخصتی ده تا برتنهایی خود خط بطلان بکشم وبگذارباتو فراموش کنم تهاجم اندوه را.

انکس را که دوست میداری بسیار بیازار اگر پیش تو برگشت به تو تعلق دارد والا فکر کن در زندگی چنین کسی را نداشته ای!!!

ای رفیق منو دنیای خاطره هام

دوست دارم هر کجای دنیاکه باشی منم بیام

نه خیال کنی دلم داره می پوسه تو قفس

نه رفیق!ببین چی می خونه قناری صدام

کمی از حال وهوات بخون برام که دوست دارم

واسه تو منم بخونم کمی از حا ل وهوام

 


نویسنده : فرحناز

85/12/22 ::  6:47 عصر

کس در زندگی دو بار می میردیک بار ان وقتی که می ترسد معشوقه زیبایش را از دست می دهد ودیگربا ر وقتی که زندگی را برای همیشه وداع کند.

شبحی چند شب است افت جانم شده است

اول اسم کسی ورد زبانم شده است

در من انگار کسی در پی افکار من است

یک نفر مثل خودم عاشق دیدار من است

ای بی رنگ تر از اینه یک لحظه بایست

راستی این شبح هر شبه تصویر تو نیست؟!

حتم دارم که تویی این شبح اینه پوش

عاشقی جرم قشنگی است به انکار مکوش

 

 

درزمانی که

وفا

قصه برف به تابستان است

صداقت

گل نا یابی است ودر اینه

چشمان شقا یق ها عا بر ظا لم و بی عاطفه

غم

جاریست

به چه کسی باید گفت که:

باتو خوشبخترین انسانم

طبیب من به بالینم بیا دیوانه ام امشب

سرا پا اتشم بازا ویک دم اتشم بنشان

بیا شمع شبستا نم که من پروانه ام امشب

که خاکستر شود از سوز جن کا شا نه ام امشب

 

اگر بستی تو عهدی با کسی ای دل

ز اجرایش مشو یک لحظه غا فل

به هر عهدی که می بندی وفا کن

مکن در باره ان فکر باطل

به سرنوشت بیاندیش که چگو نه تصویرگر جدایی هاست زیبا رویان همه بی وفایند من مرگ را زیسته ام با اوازی غمناک.

کاش می دانستم در انسوی نگا هت چه رازی نهفته است کاش می توا نستم بی پروا راز نهفته در سکوت رابرایت اشکار کنم واواز تنهاییمان رابه گوش تمام رهگذران تقدیربرسانم کاش می دانستی که در نبود تو چگونه به اغوش سرد اندوه پناه بردم فقط برای یکبار قدم به گلستان خیالم بگذار.

رخصتی ده تا برتنهایی خود خط بطلان بکشم وبگذارباتو فراموش کنم تهاجم اندوه را.

انکس را که دوست میداری بسیار بیازار اگر پیش تو برگشت به تو تعلق دارد والا فکر کن در زندگی چنین کسی را نداشته ای!!!

ای رفیق منو دنیای خاطره هام

دوست دارم هر کجای دنیاکه باشی منم بیام

نه خیال کنی دلم داره می پوسه تو قفس

نه رفیق!ببین چی می خونه قناری صدام

کمی از حال وهوات بخون برام که دوست دارم

واسه تو منم بخونم کمی از حا ل وهوام

 


نویسنده : فرحناز

85/12/15 ::  5:28 عصر

به سراغ من اگر می آئید

نرم و آهسته بیایید

مبادا که ترک بر دارد

چینی نازک تنهایی من


نویسنده : فرحناز

لیست کل یادداشت های این وبلاگ

خانه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
شناسنامه
 RSS 

:: کل بازدیدها :: 
1016


:: بازدید امروز :: 
0


:: بازدید دیروز :: 
0


:: درباره خودم ::


:: اوقات شرعی ::

:: لینک به وبلاگ :: 

فریاد بی صدا

:: اشتراک در خبرنامه ::

 

:: فهرست موضوعی یادداشت ها ::

غم دل[2] .